همیشه یک قابلمه قیمه ته یخچال داشته باشید!
تاریخ انتشار: ۵ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۳۰۲۲۲
گروه زندگی-فاطمه زهرا نصراللهی: برای شام خورش قیمه دارند. رابطهاش با خورش قیمه شبیه به رابطهی فرهاد است با شیرین. خیلی دراماتیک و عاشقانه. طوری که انگیزه و امید به زندگیاش را میبرد بالا. امروز صبح رئیسش چهارصد و بیست صفحه نقشهی سیاه و سفید را گذاشت روی میزش تا غلطهایش را پیدا کند. درست مثل آنوقتهایی که مادرش برای مهمانی شب عید، مجبور میشد بیست کیلو برنج شمالی را بریزد توی سینی و سنگریزههایش را جدا کند تا دندان مهمانها توی دهانشان نَپُکد! به همان اندازه ملالآور و طاقتفرسا و آزاردهنده.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بدترین قسمت قضیه هم این بود که رئیسش گردنش را کمی کج کرد و با حالتی بین التماس و دستور به او گفت که تا آخر امروز نتیجه را میخواهد. آدم دلگندهای نیست و اینطور مواقع به سرعت آسمان اتاقش ابری میشود. امروز هم دقیقا همین اتفاق افتاد. اما با یک تفاوت بزرگ. یک جایی ته ذهنش یاد خورش قیمهای افتاد که همسرش برای شام، وعده اش را داده بود. امید، همان گوشهی ذهنش زائیده شد و روشنیاش، بزرگ و بزرگتر.
خلاصهی داستان این شد که قیمه، انگیزه ادامه راه تا آخر روز را برایش فراهم کرد. هر صفحه از نقشه را که ورق میزد، یک فحش به روزگار میداد، اما یاد قیمه که میافتاد، دلش غنج میرفت و فحشش را پس میگرفت و البته در دل قربان صدقه دست و پنجه همسرش میرفت.
* انگیزه ای برای رو به رو شدن با غولهای زندگی!
تصمیم میگیرد دستور پخت قیمه خوشمزه را از همسرش بگیرد و آن را به همکارش بدهد که هر روز از دستپخت همسر تازه عروسش گله میکند! با خودش فکر میکند آیا همسرش هم انگیزهای مانند قیمه برای خودش دارد؟ هنگام برگشت به منزل برای همسرش یک شاخه گل و برای دختر و پسرش هم، نفری یکی یک دانه آبنبات چوبی میگیرد. با خود فکر میکند که شاید اینها انگیزهای کوچک برای خانواده گرمش ایجاد کند.
به هرکسی که در خیابان نگاهش میافتد، ناخودآگاه فکر میکند: او چه انگیزهای برای جا نزدن و گذشتن از غولهای کوچک و بزرگ زندگیاش دارد. مادرش حتما انگیزه بزرگی داشت که آن همه برنج را با حوصله سر و سامان میداد. حیف که نیست تا از او بپرسد چه انگیزهای، انرژی بخشِ او برای انجام کارهایی به آن سختی میشد. فاتحهای نثار روحش میکند و تصمیم میگیرد فردا در اداره خیراتی برایش بدهد. بالاخره آدم ها، آن دنیا هم به انگیزه نیاز دارند!
*یک جمع با انگیزه خانوادگی! / انگیزه من: دیدن یار است!
به خانه که میرسد، فرزندان و همسرش استقبال گرمی از او میکنند. او هم گل و آبنباتها را به صاحبانش تقدیم میکند. برق خوشحالی و قدردانی در چشمهای تک تک شان نشان میدهد که انگیزهای تا آخر شب پیدا کردهاند. عطرِ قیمه هم در خانه پیچیده است و این مژده را به مردِ خانه میدهد که شمارش معکوس برای خوردن قیمه همسرپز آغاز شده است. همسرش با یک چای لب ریز و لب دوز و لب سوز به انتظار مینشیند. بچهها هم به عشقِ گپ و گفتِ شبانه با خانواده، تکالیفشان را زودتر انجام داده اند.
خانواده کوچک دور هم مینشینند و در مورد اتفاقات روز با هم گپ میزنند. بچهها از سختی درس و مشق و نزدیک شدن زمان امتحانات میگویند. مادر خانواده هم از همسرش میخواهد یک روز را برای تمیز کردن پنجرهها و کمک به او برای رُفت و روبِ خانه اختصاص دهد.
پدر خانواده از همسر و بچهها یکی یکی میپرسد: انگیزهشان برای امروز چه بود؟ یکی میگوید دیدن برنامه تلوزیونی مورد علاقهاش، دیگری هم بازی با دوستانش. اما همسرش حرفی میزند که مرد را خجالت زده میکند. همسرش میگوید: انگیزه امروز و هر روزش دیدن پدر خانواده و دورهمی کوچک خانوادگیشان است! چه انگیزه زیبا و عاشقانه ای.
در دل مشغول ملامت و سرزنش خودش میشود که همسرش با لبخند میپرسد: انگیزه شما چیست آقا؟ مرد کمی این پا و آن پا میکند و سرش را پایین میاندازد و میگوید: انگیزه من خوردن آن قیمه خوشمزهای بود که امروز زحمتش را کشیدهای! سرش را بالا میآورد. همسرش هنوز همان لبخند مهربانانه روی صورتش را دارد. البته کمی هم در حال تبدیل شدن به خنده است. میگوید: میدانستم. مرد خجالت زده میگوید باور کن دیدن شما هر روز برای من نعمت و عشق بزرگی است و من برای یک دقیقه بیشتر در کنار شما بودن به سمت خانه پرواز میکنم، اما دستپختت حرف ندارد! دستور پخت قیمهات را بگو جانم تا انگیزه ای برای یک نفر دیگر هم ایجاد کنیم!
*خورش قیمه مخصوصِ سرآشپز!
بچهها با ذوق و شوق کاغذ و قلم را آماده کردهاند تا هرچه مادر میگوید را به رشته تحریر در بیاورند. مادر خانواده که سرآشپزِ کاربلدی در خانواده کوچکش است. با گشاده رویی شروع به آموزش میکند: یک پیاز گنده را نگینی خرد میکنیم. داخل قابلمه خورش میریزیم. کمی هم میزنیم تا آب پیاز خشک شود. برای اینکه روغن زیادی مصرف نکنیم. بعد از اینکه پیازها کمی خشک و تفت داده شد، ۲تا۳قاشق روغن داخل قابلمه میریزیم.
بچهها که مشغول نوشتن هستند. غر می زنند که مادر آرامتر بگو. مادر خانواده دو مرتبه تکرار میکند تا چیزی از قلم نیفتد. سپس با آرامش بیشتری ادامه میدهد؛ بعد از اینکه پیاز و روغن تفت خوردند، یک بسته گوشت خورشتی را اضافه میکنیم. کمی زردچوبه و مقداری فلفل سیاه را هم به آن اضافه کرده و حدود ۱۵ تا ۲۰ دقیقه زمان میدهیم تا تفت بخورد. بعد نوبت به لپه میرسد. از شب قبل باید لپه را خیس کنیم. لپهای که خیس کرده بودیم را آبکشی میکنیم و به مواد اضافه میکنیم.
کمی لپه را تفت میدهیم. به تفت زیادی نیاز نداره. بعد حدود ۲-۳ قاشق غذاخوری رب گوجه فرنگی را به موارد اضافه میکنیم. بعد آب جوش رو کم کم اضافه کرده و مرتب هم میزنیم. مقدار آب باید به قدری باشد که روی گوشت را بگیرد نه غلیظ باشد و نه خیلی رقیق. ۲تا۳ ساعت میگذاریم تا بپزد. حرارت باید ملایم باشد و نباید مثل آش هم بزنیم، بلکه باید حالت رفت برگشت هم زده شود.
لیمو عمانی را نیم ساعت جلوتر با آب جوش خیس میکنیم، البته چند تا سوراخ بر روی آن ایجاد کرده تا تلخی آن گرفته شود و در ۱۵تا۲۰ دقیقه آخر پخت به غذا اضافه میکنیم. مادر میگوید پرانتز را باز کنید: (اگر لیمو عمانی در اول پخت غذا اضافه شود روغن غذا را به خودش میگیرد و خورش تلخ میشود) حالا پرانتز را ببندید. در دقایق پایانی پخت هم زعفران دم کرده، هل، دارچین، آبلیمو و گلاب و نمک را اضافه میکنیم بعداز یک ربع حرارت را خاموش کرده و خورش ما جا افتاده و آماده است. تمام!
پدر خانواده که حسابی دهانش آب افتاده است، دستی برای همسر کدبانویش میزند و سفره شام را میچیند. بچهها هم به کمک پدر میروند تا با همکاری خانوادگی شام مخصوص سرآشپز را میل کنند.
* آدمها باید یک قابلمه قیمه ته یخچال داشته باشند!
آدمها باید یک قابلمه قیمه ته یخچال داشته باشند. یک انگیزهی بزرگ برای ادامهی راه. زندگی بدون انگیزه مثل راه رفتن روی دریاچهی یخ است. لیز خوردن و به جایی نرسیدن و خسته شدن. بالاخره هر مهندسی که قرار است چهارصد و بیست صفحه نقشه را بخواند، باید یک ظرف قیمه ته یخچالش باشد. هر فرهادی باید یک شیرین داشته باشد که کوه را به انگیزهی او بتراشد. هر کسی باید یک انگیزهای داشته باشد تا با آن از پسِ غول های زندگیاش بر بیاید.
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: آشپزی حال خوب قیمه آشپزی طرز تهیه قیمه اضافه می کنیم خورش قیمه انگیزه ای باید یک بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۳۰۲۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
(ویدئو) واکنش دیدنی آقای بازیگر وقتی اسم همسرش را میشنود
امیرعلی نبویان در بخشی از گفتگو با برنامه «ستارهبازی» وقتی اسم همسرش را میبرد اشک از چشمانش سرازیر میشود. این واکنش مورد استقبال مخاطبان و کاربران شبکههای اجتماعی قرار گرفته است.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلیمنبع: خبرآنلاین
tags # بازیگر سینما سایر اخبار آیا انسان میتواند در فضا تولید مثل کند؟ | رابطه جنسی و زایمان در فضا چگونه است؟ بعد از فضا چه چیزی وجود دارد، جهان کجا تمام میشود؟! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟ فضانوردان چگونه در فضا دستشویی میکنند؟ | سرنوشت مدفوع انسان در فضا چه میشود؟